امروز : دوشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۲ می باشد.

قصه آمدن اتومبیل به زندگی مردم ایران

قصه آمدن اتومبیل به زندگی مردم ایران

قصه آمدن اتومبیل به زندگی مردم ایران

این هفته که بیاید، وضعیت ترافیک غیرقابل تحمل می‌شود. هر کجای این سرزمین باشیم، باید دود بخوریم و توی ترافیک بمانیم و مویمان سفید بشود، البته به جز شهر‌های کوچک که خودم تا همین پارسال شاهد رشد بی‌رویه ماشین بازی‌شان بوده‌ام و توی ترافیک خیابان‌های ۱۰۰ متری‌شان هم مانده‌ام… دارم با خودم غر می‌زنم که آن سرمقاله بامزه روزنامه اطلاعات را می‌بینم، پاییز ۵۴ سال پیش وقتی به قول خودشان ترافیک تهران قفل شده بوده است. نمی‌دانم چرا بعدش شرلوک هلمز می‌شوم و دلم می‌خواهد ذره‌بین دستم بگیرم و جا پای اتومبیل را در تاریخ مردم ایران جست‌وجو کنم و ببینم چی شد که مثل گاز و یخچال در زندگی‌مان نشست و این همه دود به خوردمان داد، با من سفر کنید!

۱-  ۲۷/۸/۱۳۳۶ روزنامه اطلاعات: شهر تهران دارای آب و هوای متغیر و ناسالمی است و کمتر شهری را در ایران می‌توان یافت که اختلاف درجه آن در زمستان و تابستان ۴۵ درجه باشد و باعث شده سلامت ساکنین آن همواره در یک حالت عدم تعادلی باشد. فراوانی ماشین‌های گوناگون متحرک و ثابت که با مصرف بنزین و نفت خود اکسیژن هوا را گرفته و به گاز کربنیک تبدیل می‌نمایند بر مسئله بدی آب و هوا افزوده است… کثرت فوق‌العاده اتومبیل در تهران باعث شده تا وزارت فرهنگ و شهربانی از مردم تهران درخواست کنند ]با شروع سال تحصیلی[ مراقب جان اطفال به‌خصوص محصلین در خیابان‌ها باشند… تهران گنجایش ۸۰ هزار اتومبیل را ندارد و هر هفته ۱۵۰ اتومبیل هم بدان افزوده می‌شود.

۲- این‌که اولین اتومبیل کی به ایران آمد، یا چرا ناصرالدین شاه از سه سفر فرنگش، فقط درشکه و کالسکه آورد یک طرف، آن ماشین رنوی مظفرالدین شاه یک طرف دیگر که در ۱۲۷۹ در بندر انزلی گیر افتاد و عتیقه شد و هیچ وقت پایش به تهران نرسید. بیایید اصلا از اول قصه را بگوییم، از روزی که مظفرالدین شاه که برعکس پدرش به حیوانات علاقه‌ای نداشت، در بلژیک سفارش دو تا اتومبیل شیک سیاه و بزرگ با راننده و بند و بساط داد و خودش جلوتر آمد و توی کاخ گلستان جلوس کرد که اتومبیل‌ها برسند تا به مردم پز بدهد که تمدن این است و آن. اما از بد روزگار اتومبیل اولی توی جاده انزلی ماند و عتیقه شد و دومی هم البته در پیچ پیچ خیابان‌های طهران گیر کرد و مدت‌ها توی میدان مشق (نزدیک میدان توپخانه) اسباب بازی مردمی بود که دنبال کالسکه آتشی موسیو وارنه می‌دویدند و از خوشی جیغ می‌زدند و گمانم این شروع آمدن اتومبیل به زندگی ما بود.

۳- «در ماه اوت ۱۹۰۰ در مراجعت اعلیحضرت از جنگل بولونی، دو دستگاه اتومبیل که برای بردن به تهران سفارش داده بودند، جلوی عمارت برای معاینه اعلیحضرت حاضر بودند. در هر کدام آنها دو نفر از پیشخدمت‌های مخصوص حاضر بودند. به امر مبارک مکانیسین‌ها اتومبیل را به راه انداخته، بعضی حرکات را امتحانا در حضور اعلیحضرت بجا آوردند و پس از انجام امتحان، سوارها و ملتزمین رکاب جابه‌جا شده اتومبیل‌ها آهسته پهلوی کالسکه همایونی آمدند تا سلطان از نزدیک نیز درست آنها را معاینه کند. چون اتومبیل‌ها از هر حیث مطابق میل بودند و هیچ نوع عیب و نقصی در آنها مشاهده نشد، حکم اعلی به حمل آنها صادر شد و کالسکه همایونی به طرف عمارت سوورن به راه افتاد.»

کوریلن «مهماندار فرانسوی مظفرالدین شاه قاجار»، کتاب خاطراتی که به نام بدایع‌الوقایع در ایران چاپ شده است.

۴- این‌که چرا ناصرالدین شاه به کالسکه آتشی علاقه‌ای نداشت و چرا همان یک باری که کنتس اروپایی برایش رانندگی کرد، بی‌خیالش شد، برمی‌گردد به تازه بودن این وسیله در اروپا در روزگار این پادشاه، چون آن‌طوری که در خاطراتش نوشته، حتی در همه مراسم پادشاهی کشورهای اروپایی هم وسیله رفت و آمد کماکان کالسکه سلطنتی بوده است و شاهی با اتومبیل به مجلس رسمی نمی‌رفته است. گرچه لابد در زمان مظفرالدین شاه قضیه جور دیگری بوده و حالا شاه قاجار ماشین را هدیه گرفته یا با پول بیت‌المال خریده، باز هم در تاریخ ما تفاوتی نمی‌کند. آخر هرچه بود اتومبیل آمد و حیف شد و بی‌استفاده ماند، بعد هم که شاه مریض شد و مردم دنبال مشروطه بازی رفتند و پز اتومبیل فراموش شد و رفت تا چند سال بعد که محمد علی شاهی روی کار بیاید و فکر و ذکرش پز باشد و سیخ توی چشم مردم کردن که بیایید و ببینید اتومبیل شاهی‌مان را…‌ای بابا.

۵- پس از آن‌که شاه به مجلس تشریف بردند و قسم خوردند و تصور می‌رفت فی‌الجمله اعتمادی در بین آمده است، بمب روز جمعه ۲۵ صفر ۱۳۲۶ق در خیابان ماشین که به سمت کالسکه شاه انداختند و جمعی را تلف کردند و هر چه رشته بود چله کرد.

۶- رد پای اتومبیل در تاریخ ایران اولین بار در (اسفند ۱۲۸۶ شمسی) وسط داستان بمب‌اندازی دارودسته حیدرخان عمواوغلی به کالسکه محمدعلی‌شاه دیده می‌شود، روزی که محمدعلی‌شاه برای رفتن به دوشان تپه یا همان ییلاق پدر بزرگش از ساختمان ارک خارج می‌شود و بعد دو تا بمب به فاصله نزدیک به کالسکه یا اتومبیلش منفجر می‌شود و شاه ترسان و لرزان به خانه برمی‌گردد که دم مشروطه‌چی‌ها را بچیند و مجلس را به توپ ببندد. حالا این که وسیله نقلیه کالسکه بوده یا اتومبیل، حرف و نقل زیاد است، اما در بیشتر منابع تاریخی اسم کالسکه برده شده و اتفاقا آدم عاقل می‌ماند که در آن روزهای بی‌جاده‌ای طهران، سفر به دوشان تپه آن هم با ماشین مشدی ممدعلی، چه شکلی بوده است.

۷- «باری بعد از تحقیق معلوم شد که شاه مدتی بود یعنی از زمان انداختن بمب جلو کالسکه شاهی تاکنون از ارک خارج نشده بود…»

روز پنج‌شنبه چهارم شهر جمادی‌الاولی ۱۳۲۶ قمری، خاطرات ناظم‌الاسلام کرمانی

۸- با اتومبیل یا بی‌اتومبیل، یک سال بعد از این جریان کلک محمدعلی‌شاه کنده می‌شود و بعد از ماجرای توپ اندازون روس‌ها به مجلس و متحد شدن مشروطه‌چیان، دیگر شاه راهی ممالک روس می‌شود و می‌رود برای خودش حسابی اتومبیل سواری کند. بعد هم پسرش احمدشاه روی کار می‌آید که کودک خردسالی است با آرزو‌های یک بچه شاه و بالاخره همین آرزوها و میل ایل و تبار پدرش و نایب‌السلطنه‌هایش به ساکت ماندن و خفگی‌اش، باعث آمدن اتومبیل‌های زیادی به ایران می‌شود که به سلامتی کل بچه شاه‌های ایران را شاد نگه می‌دارد. مثل پسر‌های فرمانفرما پسرعموی پدری شاه که ماشین لوکس به ایران وارد می‌کنند و سفیران و وزیرانی که در رودربایستی چشم و هم‌چشمی می‌مانند و بالاخره تا بیایی به خودت بجنبی خیابان‌ها شلوغ می‌شود و صدای بوق رولز رویس مدل کالسکه‌ای احمدشاه گوش همه را کر می‌کند و بعد هم سواری‌های فورد کروکی کلاچی با لاستیک توپرشان روی زمین‌های خاکی طهران خط می‌اندازند.

۹- گزارش کلنل رای ترور، نماینده انگلیس در خلیج فارس: «بنابراین گزارش ناو لارنس که احمد شاه را از عدن به بصره می‌برد، در ساعت شش بعدازظهر در بوشهر پهلو می‌گیرد و مورد استقبال مقامات ایرانی و محلی بندر بوشهر که در کشتی پرس‌پلیس و مظفری با همراه قایق‌های تزیین شده قرار می‌گیرد و کشتی پرس‌پلیس به نشانه سن شاه ۲۴ تیر توپ شلیک کرد. صبح روز بعد احمدشاه در ساختمان قدیمی گمرک پیاده شده و در میان ابراز احساسات شدید مردم با اتومبیل به دارالحکومه می‌روند و فرمانفرما، قوام‌الملک، دریابیگی و سایر معاریف شهر اتومبیل ایشان را پیاده همراهی کردند. سپس، ایشان هیئت‌های مختلفی را از سوی مجامع مختلف، از جمله اطاق تجارت بریتانیا به حضور پذیرفتند و حدود ۳۰/۸ شب با ناو لارنس، بوشهر را به مقصد خرمشهر ترک می‌کنند.»

۱۰- تاریخ می‌گوید وقتی در سال‌های ۱۲۸۰ تا ۱۲۹۰شمسی فقط ۱۰ تا اتومبیل در طهران بودند و خیابان‌ها خاکی بودند و برای خیلی از پدران ما بوق زدن هم ذوق داشت، بزرگان و کله‌گنده‌هایی داشتیم که به لندن سفارش رولز رویس می‌دادند و ماشین‌های خوش‌ساخت تودوزی که از این سفارت و آن باغ در می‌آمدند تا روی سنگفرش‌های لاله‌زار گشت بزنند. بعد هم حتما دیگر داستان آن رولز رویس نحس نصرت‌الدوله فیروز، پسر فرمانفرما را می‌دانید که می‌خواست اتومبیلش، ماشین سلطنتی کودتا علیه قاجار باشد و نمی‌دانم چی شد که در بهمن ماه ۱۲۹۹ توی برف و بوران گیر کرد و وقتی به طهران رسید، دیگر کودتا انجام شده بود و هم تاج مال کسی دیگر شده بود، هم اتومبیل رولز رویسش… یا داستان همه آن اتومبیل‌های ریز و درشت احمدشاه که سر ضرب غضب شدند و مهرشان تغییر کرد، قصه همان رولز رویس پیرس مدل ۱۹۲۲ و شوفر‌های اروپایی و دست به فرمانی که از این شاه به آن شاه منتقل شدند و عین خیالشان هم نبود، آخر ماشین بدون شوفر و روغنکار در مملکتی که هنوز کسی مجوز شوفری از دولت نداشت و فقط میرزا تقی نامی بود که از همان مسیو وارنه روغنکاری یاد گرفته بود به چه دردی می‌خورد.

۱۱- کورس شوفری ایران (۱۳۰۷): به موجب این ورقه تصدیق می‌نماید که آقای… مرتبا به ادامه تحصیلات خود در موسسه اتومبیل‌رانی و دوره تحصیلات علمی و عملی اتومبیل‌رانی به اتمام رسانیده و از عهده امتحانات به ترتیب ذیل برآمده است:

قسمت علمی فن اتومبیل‌رانی…

قسمت عملی فن اتومبیل‌رانی…

قسمت سوق اتومبیل

۱۲- تاریخ باز هم می‌گوید تا سال ۱۲۹۲ که پای اتومبیل به ایران باز شد و ماشین لاری که چیزی شبیه وانت بود هم بالاخره مردم را جابه‌جا کرد، هیچ قانون درست و درمانی برای رد شدن از چهارراه و خیابان و چه می‌دانم جاده در ایران نبود و هیچ کس هیچ تصدیقی توی جیبش نداشت تا بالاخره با درخواست دولت یک کفیل کلانتری سوئدی به نام «وستدا هل» در ایران نظمیه راه انداخت و در ۱۰ تیر ۱۲۹۲ اولین قوانین تردد در ایران به اجرا گذاشت و تاهفت سال بعدش در کودتای ۱۲۹۹، در طهران و چند شهر دیگر نظمی نصفه نیمه راه انداخت.

بعد هم البته همان دولت اتوبوسی مونتاژی به تهران آورد و پشت سرش هم بلدیه پایه‌ریزی شد که معابر را قابل تردد کند و بالاخره شهر از آن وضعیت هرکی هرکی در آمد، هرچند بعدتر با آمدن انگلیس‌ها به ایران کاسه کوزه‌شان دوباره جمع شد و این نظمیه جایش را به نظمیه دیگری داد که جا افتادنش مدت‌ها طول کشید و آن ۱۰ نفر پلیسی که زیر نظر «نایب اول فتح‌الله‌خان بهنام» اتومبیل‌ها را کنترل می‌کردند، ریششان هم‌رنگ دندانشان شد تا به مردم قانون شوفری یاد بدهند.

نشان به آن نشان که وقتی اولین کشته حوادث رانندگی تیتر روزنامه‌ها شد، تازه بحث تصدیق رانندگی وسط آمده بود که زدند و درویش‌خان استاد مسلم تار را کشتند و صدایش هم در نیامد که راننده تصدیق فن داشت یا نداشت.

۱۳- ۲/۱۰/۱۳۰۵ روزنامه اطلاعات ایران

تار مرد: یگانه استاد شهیر در تار، حضرت بزرگوار آقای غلامحسین خان درویش شب گذشته به واسطه تصادم اتومبیل با درشکه تار و پود حیاتش ز هم گسیخت و روی محبوب خود را از این زندگانی شرم‌آور مستور نمود…

۱۴- فکر کنید الان در تهران ۱۳۰۸ هستید، خیابان‌ها خاکی، چهارراه‌ها هرکی هرکی است و این طرف و آن طرف رفتن عین مسافرت به ینگه دنیا سخت است، حالا اگر واگن اسبی در خیابان لاله‌زار زیرتان نگیرد، کارتان با شوفر‌های نالایق است که با همان ۱۰ کیلومتر سرعت قانونی‌شان می‌زنندتان به دیوار یا چه می‌دانم هزار سال توی راه نگهتان می‌دارند، بعد هم اگر زیر اتوبوس‌های تازه آمده هم نرفتید و با اسب و قاطر وسط خیابان تصادف هم نکردید و سالم به مقصد هم رسیدید، بالاخره آب گل‌آلود جویی، خاک زمین ماشین رویی از آن ۶۰۰ تا ماشین تهران روی لباستان خواهد پاشید… خیال نکنید که همه جای این مقاله لذت‌بخش است، جاپای اتومبیل در ایران همیشه خاکی و دودی و پر ماجرا بوده است. هرچند در همین سال واگن اسبی‌ها برچیده شد، اتوبوس به شهر آمد و شعبه عبور و مرور اداره پلیس به نام آلات ناقله، خاطیان را به زندان برد و چه می‌دانم هرچند آقایان آلاگارسون دست خانم‌های میزانپیلی‌شان را گرفتند که برای بستنی خوری به تجریش بروند و اوتول‌سواری کنند و برای ما خاطرات بامزه به یادگار بگذارند.

۱۵-  ۲۲/۲/۱۳۰۸ روزنامه اطلاعات ایران: بر طبق تلگرافی که از بوشهر واصل گردیده آقای کاشف‌السلطنه چایکار دیروز یک ساعت به ظهر از بوشهر به وسیله اتومبیل کمپانی زیگلر عازم شیراز گردیده و در کتل ملویل دالکی و کنار تخته غفلتا اتومبیل پرت شده و آقای کاشف و یک نفر امنیه بلافاصله فوت می‌نمایند.














بازدید :۴۱۲۶۹۸

رتبه مقاله درگوگل :3-Stars

مطالب مرتبط

  • مطلب مرتبطی پیدا نشد.

ارسال نظرات

پاسخی بگذارید

*