سلامتی و آلودگی هوا
آلودگی هوا دیگر در انحصار تهرانیها نیست. حالا شهرهای بزرگ دیگر هم مانند اصفهان، مشهد، تبریز، اراک و… پا به پای تهران آمدهاند و وارد رقابت نفسگیرِ گرفتن نفس شهروندانشان شدهاند. دلیل و منشأ این آلودگیها اما چیست؟ مانند هر سوال دیگری، در ایران هر کس از ظن خود یار سوال میشود و پاسخ میگوید. ما هم جمیع مضامین و مظنونین را جمع کردیم و نتیجهاش شد مقالهای که میخوانید؛ دلایل آلودگی هوا در شهرهای بزرگ کشور. بد نیست اول نگاهی به تعریف علمی آلودگی هوا بیندازیم؛ بر این اساس آلودگی هوا اصطلاحی است که تمام عوامل فیزیکی، شیمیایی و زیستیای را در بر میگیرد که ویژگیهای طبیعی جو را تغییر میدهند. با این تعریف به تعداد موهای سر یک انسان بالغ میتوان دلیل پیدا کرد برای آلودگی هوا. اما به طور کلی سه عامل مسبب اصلی خاکستری شدن هوای شهرها هستند.
وسایل نقلیه موتوری
شاید اگر وسایل نقلیه موتوری نبودند، هنوز هم شاهد سعدیهایی بودیم که از ممد حیات بودن نفسهایشان بگویند. چراکه عامل اصلی آلودگی هوای شهرها، همین خودروها هستند که امروز، خیل عظیمشان اعم از ماشین و موتور و اتوبوس و… چنین امکانی را از سعدیهای بالقوه گرفتهاند! آلایندههای اصلی هوا، گازهای کربن منوکسید، دی اکسید نیتروژن، دی اکسید گوگرد و… هستند و وسایل نقلیه موتوری هم در تولید چنین گازهایی تبحر خاصی دارند. خصوصا آن دسته از وسایطی که در خیابانهای ایران تردد میکنند. برای مثال در شهری مثل تهران حدود ۸۸ درصد آلایندههای هوا، توسط خودروها تولید میشود. خودروهایی که اگر عملکرد صحیح داشتند، شاید تابلوهای کنترل وضع هوا، مدام وضعیت هشدار و بحران را نشان نمیدادند و متوسط عمر پایتختنشینان پنج سال کم نمیشد! طبق اعلام قائم مقام سازمان محیط زیست در تهران بیش از ۱۰۰ هزار خودرو و چهار هزار دستگاه اتوبوس و مینیبوس فرسوده وجود دارد که باید از تردد آنها جلوگیری کرد.
کلاچ-ترمز کردن در ترافیک، علاوه بر خستگی و ساییده شدن لنتها و صفحه کلاچ هزینههای دیگری هم دارد؛ از تماس دیسک با لنت ترمز و از ساییدگی صفحه کلاچ، «آزبست» وارد هوا میشود که یکی از آلایندههای هوا و عنصری سرطانزاست. در تهران، میزان آزبست موجود در هوا حدودا ۶۰ برابر شهرهای اروپایی است.
مراکز صنعتی و کارخانهها
کارخانهها و مراکز صنعتی، دیگر متهمان پرونده هستند. در حال حاضر اغلب واحدهای صنعتی کشور از سوخت «مازوت» استفاده میکنند. سوختی که آلایندگی بسیار بالایی دارد و یکی از عوامل اصلی آلودهکننده شهرهای اصفهان و اراک محسوب میشود. در این زمینه واحدهای صنعتی، خصوصا نیروگاههای برق و کارخانجات سیمان باید از گاز به عنوان سوخت اصلیشان استفاده کنند؛ چیزی که در طرح جامع کاهش آلودگی هوا هم ذکر شده، ولی هنوز محقق نشده. برخی صنایع آلاینده کشور با صنایع پاک جایگزین شدهاند، اما هنوز دو هزار و ۹۰۰ واحد صنعتی آلاینده بزرگ در اطراف شهرها مستقر هستند؛ واحدهایی که توانایی آن را دارند تا با همدستی دیگر عوامل، هوای شهرها را آنطور کنند که نباید.
باد
البته در این میان شرایط جغرافیایی و باد هم بیتاثیر نیست. چراکه باد، قابلیت این را دارد که آلودگیها را تا حداکثر ۱۰۰۰ کیلومتر منتقل کند. در این شرایط شهری مثل تهران را تصور کنید که تمام واحدهای صنعتی آن (چیزی حدود ۸۰۰ هزار) در غرب و جنوب آن مستقر هستند. شرایط جغرافیایی تهران به شکلی است که بادهای آن از غرب به شرق میوزد و این جهت در فصول سرد سال به جنوبی- شمالی تغییر وضعیت میدهد. یعنی تمام آلودگیهای تولیدشده توسط کارخانجات و واحدهای صنعتی تهران توسط عامل باد به مرکز شهر وارد میشوند و به دلیل وجود ارتفاعات و کوهها در شرق و شمال تهران، در میانه شهر حبس میشوند. حال میمانند شهروندان و شهری آلوده و نفسی که چون فرو میرود، مخل حیات است و چون برمیآید، مشوش ذات!
غر زدن گوشه اتاق پذیرایی
من و شما تا قرانِ آخر، سر کرایه تاکسی چانه میزنیم. حتی ممکن است کار به ناسزا و محکم کوبیدن در ماشین موقع پیاده شدن هم بکشد. برای صد تومان کم یا زیاد، راننده و مسافر، از اجداد هم یاد میکنیم و هفت پشت همدیگر را جلوی چشممان میآوریم. اما وقتی روغن، شیر، گوشت یا هر چیز از این دست، ناغافل و بیبهانه گران میشود، متشخص و اتوکشیده، به دریانی محل میرویم، معقول و منطقی خریدمان را میکنیم، به آقای دریانی لبخند میزنیم و با همراهی یکدیگر چند بد و بیراه احیانا نثار کارخانه محصولات گرانشده میکنیم و به آقای دریانی متذکر میشویم که: «از گلویشان پایین نمیرود.» آقای دریانی هم یحتمل موافقتی ضمنی میکند و قضیه با توافق طرفین بر صحت این فرضیه که «زندگیها سخت شده» پایان مییابد و ما میرویم که به «کارهای مهمتر»مان برسیم.
من و شما بلدیم بر سر اینکه توی اتوبان جلوی هم پیچیدهایم، یا این که «راه مال کیست؟»، به روی یکدیگر قفل فرمان بکشیم، اما وقتی میفهمیم فلان کارخانه، یکی از قطعات را از ماشین فاکتور گرفته تا سودش بیشتر شود و در عوض، هوا آلودهتر، بلد نیستیم کنار هم بایستیم، چهار خط عریضه بنویسیم و حقی را احیا کنیم، هوایی را تازه کنیم و «کمفروش»ی را متنبه کنیم.
من و شما حاضر نشدیم ماشین بهمان کارخانه را حتی وقتی با ۲۲ قطعه کمتر از تعداد استاندارد تولید میشد، نخریم. ما نتوانستیم پای آتش گرفتن پژو بایستیم، نخریم، به گوش شنوایی نامهای بنویسیم و عریضهای بدهیم. اما تا دلتان بخواهد بلدیم بگوییم: «این هم شد وضع؟ این خودرو است که ما داریم؟» این را حتی نمیگوییم؛ تنقل میکنیم. همچون نُقلی در اتاق پذیرایی با صاحبخانه و دوست و آشنا مزمزهاش میکنیم، مهمانی که تمام میشود، سوار پژوی خودمان میشویم و به خانهمان میرویم.
من و شما میدانیم که ظرفیت محدود خیابان یعنی چه. میدانیم که اتومبیلهای تهران را ردیف و تنگ هم که بچینی، از دو طرف شهر بیرون میزند، اما نمیگوییم: «ماشین نخریم»، میگوییم: «ماشین تولید نکنند.» میخریم حتی اگر فقط سه روز اجازه استفاده داشته باشیم، حتی اگر فقط در بعضی خیابانها مجوز راندن داشته باشیم، حتی اگر روی قیمت بنزین برود، حتی اگر با همه اینها، خود ماشینی که چند برابر قیمت جهانی میخریم، گرانتر از قبل بشود. من و شما، خودمان، ماشین میخریم، بنزین میسوزانیم، بد رانندگی میکنیم، دور دور میکنیم، دود تولید میکنیم، با هزار ترفند طرح ترافیک را دور میزنیم، افسر ناظر طرح زوج و فرد را میپیچانیم و در دلمان به گلی که کاشتهایم، مباهات میکنیم و توقع داریم روزی، جایی، کسی بیاید و بگوید: «این هم سند آسمان پاک آبی بیدود، شش دانگ مال شما.»
خاموشی در فراموشی
سبزیهای آلوده، گوشتهای آلوده، برنج آلوده، شیر آلوده، آب نیتراتدار. آشنا به نظر میرسند نه؟ اینها همانهایی هستند که یکی یکی از میان خبرها سر برآوردند و مدتی توجهها را به خودشان جلب کردند اما خیلی زود باز سر فرو بردند بین خبرهای ریز و درشت دیگر و عاقبت آلودگی این اقلامی که هر روز وارد بدن ما میشوند، این شد که همچنان هر روز وارد بدن ما بشوند!
سبزیهای
صحبت از سبزیهای آلوده به سالها قبل برمیگردد. آبیاری سبزیهایی که اطراف تهران کشت میشوند با فاضلاب هرازچندگاهی سوژه رسانهها میشود. تا حدی که بعضیها از قول کارشناسان نقل کردند که خوردن این سبزیها با وجود اینکه باید مواد حیاتی بدن را تامین کنند، بدتر از نخوردنشان است. خوب شستنشان هم فایده ندارد. حتی در سال ۸۴ دولت رسما از مردم خواست سبزی مصرف نکنند، چون مواردی از ابتلا به وبا بر اثر خوردن سبزیهای آلوده مشاهده شده بود. مسئولان وزارت جهاد کشاورزی در آن زمان آبیاری پنج درصد مزارع را با فاضلاب شهری تایید کردند. همین موضوع درباره سبزیهای مشهدی هم وجود داشت که به دلیل نبود امکانات آزمایشگاهی کافی(!) ادامه پیدا کرد. فقط بعضی از این زمینها تغییر کاربری داده و در آنها درخت کاشته شد. با گذشت چندین سال این مشکل کنترل نشده. مدیر کل مرکز سلامت محیط وزارت بهداشت خرداد ۹۰ خیال همه را در مورد برخورد با این مسئله راحت کرد و گفت: چون وزارت کشاورزی این محصولات را شناسنامهدار نکرده، عملا امکان کنترل و معدوم کردن میوهها و سبزیهای آلوده در کشور وجود ندارد. همچنان مشکل سر جایش هست. ما هم آنقدر به فکر سلامتیمان هستیم که هر از گاهی در رستوران وقتی بگویند سرو سالاد ممنوع شده، تازه متوجه میشویم که ظاهرا وبا آمده.
منبع: مقالات کانون مشاوران ایران
بازدید:۴۱۳۶۵۲