امروز : دوشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۲ می باشد.

نقش والدین در خانواده

نقش والدین در خانواده

چقدر دلگیر است وقتی که پدر و مادر در منزل نیستند، چقدر زمان دیر می‌گذرد وقتی مادر برای خرید منزل دقایقی بیرون می‌رود و سکوت خانه را فرا می‌گیرد، چقدر سخت است هنگامی که پدر برای ماموریت چند روزی از خانواده دور است، چقدر طاقت‌فرساست لحظاتی که مادر مریض است و یا قادر به انجام امور منزل نیست. همه ما به خوبی می‌دانیم و آگاهیم که پدر و مادر ارکان و پایه‌های اصلی خانه هستند و با نبودن هر یک از آنها چقدر زندگی به سختی می‌گذرد.

وجود هر یک از والدین در خانه می‌تواند دلگرمی و شادکامی را برای دیگر اعضای خانواده به وجود آورد، چرا که این عزیزان هستند که از لحظه تولد تا جایی که نیاز داشته باشیم به ما رسیدگی می‌کنند و کارهای ما به عهده‌شان است. پدر و مادر عضو اصلی خانه و خانواده هستند و وجودشان گرمی‌بخش لحظه‌های زندگی ماست.

خوب می‌دانید که به تدریج که فرزندان پا به سن نوجوانی و جوانی می گذارند و به مرور زمان شخصیت و هویتشان شکل می گیرد، این پدران و مادران هستند که اصلی‌ترین نقش را در شکل‌دهی هویت فرزندان بازی می کنند.

نظر به این که شروع تربیت کودک در محیطی به نام خانواده شکل می‌گیرد و در نظر داشتن این تربیت با نظر به پایه و اصولی توسط  پدر و مادر به کودک انتقال پیدا می‌کند، می‌بایست در تعلیم و تربیت کودک نقش مهم و اساسی‌ای را به خانواده کودک و در رأس آن والدین کودک قائل شویم. با توجه به این که والدین که به نوعی به عنوان مربی کودک به حساب می‌آیند و در این راه عمل می‌کنند، باید آگاه باشند که اصل تربیت را به درستی و به خوبی بشناسند و درمرحله عمل آن را در طول دوران رشد فرزندشان به آنها یاد دهند، چون خودتان می‌دانید که معمولا وقتی کودکان باهوش، مودب باصداقت یا از لحاظ اجتماعی سازگار هستند، به حساب والدین گذاشته می‌شود و وقتی عصبی، تندخو، بدمزاج و یا از نظر درسی در سطح ضعیفی قرار داشته باشند، در این مورد نیز والدین مسئول شناخته می شوند، روش‌هایی که پدر و مادر برای تربیت کودک به کار می گیرند، به شدت تحت تاثیر محله، مدرسه و فرهنگ گسترده‌ای است که خانواده در آن زندگی می کنند.

 

یکی از نقش‌های اساسی و تا حدود بالایی که مشترک بین پدر و مادر است، وضع قانون در خانواده است و در نظر گرفتن مهرورزی به فرزندان، احترام گذاشتن، بردباری و مدارا در برابر مشکلات و آموزش دادن آنها به صورت غیر مستقیم به کودکان، احترام سایرین، مدیریت کردن رفتار و بسیاری موارد دیگر است که از دیگر وظایف مشترک والدین به حساب می‌آید.

شایان ذکر است پدر از یک نظر به عنوان رهبر و قانون‌دان و از نظر دیگر معلم خانواده است. از نظر دیگر پدر است که کودک از تدبیر و کمالات نفسانی، همچون آداب و فرهنگ، هنر و علوم و طریق زندگی که اسباب و بقای اصلی و کمال نفس او هستند، برخوردار می‌شود.

این طرز فکر اشتباه ما احساس کنیم هر نکته و یا مسئله‌ای که کودک به آن نیاز دارد بر عهده مدرسه است و فقط معلمین و دبیران مدرسه هستند که باید در این نکته نقش‌آفرینی کنند، چه بسا که کودک از پایه و بنیان از طریق خانه و خانواده نقش و شخصیت می‌گیرد و بعد وارد محیط مدرسه می‌شود. چرا با این طرز تفکر و احساس اشتباه به این مسئله فکر کنیم که حتما باید کودکان به مدرسه برود و کم‌کم دارای خصوصیات اخلاقی شود، مسائل مهم یاد بگیرد و یا نکات اینچنینی؟ بارها شاهد این موضوع بودیم که پدرها و مادرها به این نکته اشاره دارند که حتما معلم باید در تربیت فرزندمان بکوشد و اوست که فرزندانمان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت‌ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن باید یاری کند. پدر ممکن است بسیاری از آنچه را که خود می‌داند به فرزند خویش منتقل نماید و بسیاری از مسائل مورد نیاز و مشکلات و معماهای او را حل کند و از این دید وضع راهنمایی را برای کودک ایفا کند و راهی برای زندگی او عرضه نماید که این خود می‌تواند به خوبی کمک زیادی به کودک کرده و او را در پیشبرد اهداف بعدی‌اش کمک نماید و یاری رساند.

جالب است بدانید که در بسیاری از موارد روابط نادرست عاطفی بین پدر و مادر که خود از نکات مهم و اساسی به شمار می‌رود و گاهی اوقات ناسازگار بودن هر یک از اعضای خانواده با یکدیگر که در خیلی از محافل از آن سخن به میان آمده است، افراط و تفریط در حمایت و مراقبت، توجه نکردن و نظارت بر دوستان و معاشران فرزندان که نقش مهمی در رفتار فرزند دارد و یا مسائل اینچنینی و… از مسائل و موارد مهمی هستند که نقش اساسی در افت تحصیلی و یا در مواردی شکست تحصیلی‌شان محسوب می‌شود.

نتیجه تحقیقات و مطالعاتی که از قبل صورت گرفت است، نشان داده که پیشرفت تحصیلی، شکست تحصیلی و ترک تحصیل، نتیجه و علل گوناگونی است که بعضی از آنها مواردی همچون: محیط خانه و خانواده، رسانه‌های ارتباط جمعی، گروه همسالان و همگنان، محیط روانی دانش‌آموزان، انگیزش، ویژگی‌های شخصیتی، توانایی و معلومات گذشته، انتظارات معلم و مدرسه و… که هر کدام از مواردی که ذکر شد که می‌توان گفت در بعضی از این مسائل خود شما نیز با آن مواجه بوده‌اید و می‌دانید که چقدر بر کودک فشار آورده و یا او را می‌آزاد، به نوبه خود هم می‌تواند تضمین‌کننده سلامت و موجبات رشد و ترقی فرد باشد که این خیلی خوب است و همه ما از این جهت رضایت کامل داریم و هم خدای نکرده می‌تواند زمینه را در جهت گرایش به بزهکاری و ارتکاب جرم و جنایت در کودک به وجود آورده و باعث شود که افکار و تفکراتش به این سمت و سو گرایش پیدا کند.

خوب می‌دانید که خانه مکانی است که زندگی در آن شروع می‌شود و با وجود داشتن تمایل داشتن جوانانان در زمان جوانی به آزاد بودن از قید و بعضی از محدودبودن‌های خانوادگی، نبودن روابط مطلوب و همبستگی‌های خانوادگی اثر مخربی به ویژه در سنین نوجوانی بر جای می‌گذارد. در خانواده‌ای که پدر نیست و مادر نیز سخت مشغول کار است و یا بر اثر اعتیاد داشتن والدین، طلاق والدین و یا دلایل دیگر، نابسامانی‌هایی در خانواده به چشم می‌خورد. به احتمال زیاد فرزندان به فرار از مدرسه، دزدی، و… دیگر رفتارهای اینچنینی روی می‌آورند.

یکی از مسائل بسیار مهمی که در اسلام به آن اشاره شده و در محافل گوناگون بارها به آن اشاره شده، گذاشتن نام روی فرزندان توسط والدین است. خوب است بدانید همان طور که سیر کردن کودک، تربیت کردنش، انجام کارهای ریز و درشتش، روز به روز به او توجه کردن و لحظه به لحظه او را یاری کردن و این موارد مهم است، گذاشتن نام خوب و نیکو از وظایف پدر و مادر به شمار می‌رود. بارها شنیده‌ایم و با این موضوع مواجه بوده‌ایم که پدرها و مادرها وقتی که اسم فرزندشان را صدا می‌کنند، ما اصلا نمی‌فهمیم که چه می‌گویند و یا اسم کودکشان چیست، چرا که با نامگذاری عجیب و غریب سعی در این دارند که نام فرزندشان خاص باشد و یا به خاطر اینکه نامی زیبا انتخاب کنند، گاها سراغ اسم‌های عجیب و غریب می‌روند.

در این مورد توجه داشته باشید که اگر قرار است اسمی بر روی کودکتان بگذارید، قرار است فرزند شما تا آخر عمر با این نام صدا شود و در گذاشتن اسم‌های عجیب و غریب در سنین بالاتر برای فرزند شما  دچار مشکل می‌شود و آنها از اسمشان خجالت می‌کشند.

بعضی از روانشناسان می‌گویند تعدادی از افراد در سطح جامعه هستند که بعد از اینکه بزرگ می‌شوند و راه به جامعه باز می‌کنند، اسمشان را تغییر داده و خواهان این هستند که با نام دیگری صدا شوند. در این صورت این کار هم اشتباه است و هم از لحاظ روانی روی اعصاب بسیاری از افراد تاثیر منفی می‌گذارد. چرا با انتخاب نکردن نامی درست و زیبا باعث این مورد شویم که فرزندمان در سنین بالا خجالت بکشد و یا بخواهد اسمش را تغییر دهد؟ پس توجه داشته باشیم که انتخاب نام درست از وظایف والدین به شمار می‌رود.

روانشناسان تاکنون بر این باور بوند که کودکان تا سن چهار سالگی قادر به دروغ گفتن نیستند، ولی نتایج نشان در زمینه عادت به دروغ‌گویی در کودکان نشان می‌دهد که آنها از شش ماهگی، قادر به فریب دادن می‌باشند. آنها در این سن می‌آموزند که چطور با تکنیک‌هایی مانند گریه یا خنده ساختگی، توجه بزرگترها به ویژه مادر را به خود جلب کنند. البته بخشی از رفتارهای کودک که ما آن را دروغ می‌نامیم، برگرفته از دنیای پر از تخیلات اوست. کودکان علاقه وافری به بیان خیال‌پردازی‌های خود دارند و متاسفانه در این دوره با دروغگو خواندن آنها توسط بزرگترها، با پدیده دروغ آشنا می‌شوند. کودکان در چند سال اول زندگی خود، تمایل شدیدی به الگوبرداری از پدر و مادر خود دارند و به همین دلیل ممکن است علت دروغگویی آنها، برخوردهای خشن و عصبی شما به هنگام بروز حوادث باشد. اگر کودک شما همیشه در حال دروغ گفتن است، نگاهی به رفتار و کردار خود بیندازید. بسیاری از والدین در جمع‌های خانوادگی با خوشحالی از دروغ‌هایی که به دیگران گفته‌اند، حرف می‌زنند و آن را مایه تیزهوشی خود می‌دانند، ولی  همین افراد در صورت شنیدن دروغ از دهان فرزندشان بسیار ناراحت و نگران می‌شوند. نحوه و عملکرد ما در زندگی، الگویی برای فرزندانمان است و به نوعی، تعیین‌کننده نوع رفتار آنها خواهد بود. یادمان باشد هیچ کودکی دروغگو به دنیا نمی‌آید، بلکه این اطرافیان و محیط است که آنها را با این پدیده آشنا می‌کند.

دروغگویی علل متفاوتی در کودکان دارد که برخی از رایج‌ترین آنها عبارتند از: دروغ‌گویی به دلیل ترس، دروغ‌گویی به دلیل علاقه، تقلید از والدین و نزدیکان است.

والدین در برابر دروغ‌های کودک نباید خود را خیلی علاقه‌مند یا بی‌تفاوت نشان دهند، بلکه تنها باید شنونده‌ای خوب باشند. آنها حتی نباید طوری وانمود کنند که دروغ‌های کودک را باور کرده‌اند. اگر این عادت کودک تا دوران جوانی هم ادامه یابد  والدین هیچ تلاشی در جهت تصحیح رفتار او نکنند، دیگر راست و دروغ برای او تفاویت نخواهد داشت. در واقع دروغ‌گویی همانند یک  سرماخوردگی است که در صورت عدم معالجه  به ذات الریه تبدیل می‌شود!

بهتر است والدین محترم در رابطه با سرماخوردگی که گاها در برخی از موارد آن را ساده می‌انگارند و زیاد توجهی به آن نمی‌کنند و بر این اعتقاد هستند که فرزند خودش به زودی خوب می‌شود، به این موضوع توجه داشته باشند که سرماخوردگی یک بیماری ویروسی است که با علائم آبریزش بینی و انسداد بینی ظاهر می‌شود. علائمی مثل تب، سردرد و درد عضلانی یا وجود ندارند و یا خیلی خفیف هستند. این بیماری در تمام فصول سال اتفاق می‌افتد، اما از اوایل پاییز تا انتهای بهار شایع‌تر است. رینو ویروس شایع‌ترین عامل سرماخوردگی است که در ماه‌های مهر و آبان و نیز فروردین و اردیبهشت بیشتر از سایر زمان‌ها شایع می‌شود. ویروس RSV و آنفلوآنزا بیشتر در ماه‌های دی تا فروردین  بچه‌ها را گرفتار می‌کند. بچه‌ها به طور متوسط شش تا هشت بار در سال دچار سرماخوردگی می‌شوند، اما در ۱۵-۱۰ درصد بچه‌ها حداقل ۱۲ بار در سال دچار این بیماری می‌شوند. با افزایش سن تعداد دفعات ابتلا کمتر می‌شود، به طوری که بالغین به طور متوسط دو، سه بار در سال به این بیماری مبتلا می‌شوند.

با افزایش مواجهه با ویروس، تعداد دفعت ابتلا به سرماخوردگی افزایش می‌یابد. به طوری که بچه‌‌هایی که در مهد کودک نگهداری می‌شوند، بیشتر از بچه‌هایی که فقط در خانه هستند سرما می‌خورند. همچنین در اثر ضعف سیستم ایمنی تعداد دفعات سرماخوردگی افزایش می‌یابد.

خوب می‌دانیم که نقش والدین در خانواده تاثیر بسزایی دارد و کمبودشان به شدت احساس می‌شود. حتی بارها دیده‌ایم که نبودن یکی از آنها چه فشارهایی بر زندگی دیگر افراد خانواده وارد می‌کند و باعث چه مشکلاتی در زمینه راهبرد زندگی می‌شود. پس حالا که به خوبی و خوشی و در بستری مناسب در کنار هم زندگی می‌کنید،  پس سعی کنید که با در نظر گرفتن همه این موارد، گامی هرچند مثبت و مفید برای رشد و تعالی فرزندانتان بردارید تا در آینده فردی مفید برای این جامعه باشند.

منبع: com.مشاوره-خانواده

بازدید:۸۷۱۵۶۴

رتبه مقاله درگوگل:4.5-Stars

ارسال نظرات

پاسخی بگذارید

*